دوشنبه 31 اردیبهشت ماه 1403 | ثبت نام | ورود | کاربر مهمان  | فارسی   English
قیمت‌‌های ارز همواره بر حسب کمیت‌‌های پولی تعریف می‌شود؛ در ایران نیز طبعاً همین روال علمی معمول بوده است. چهل‌وچند سال است که قیمت ارز به استثنای وقفه‌های کوتاه سیر صعودی داشته است چرا که نقدینگی به دلیل کسری‌های عمده بودجه دولت، به دلیل بدهی عمده بانک‌ها به بانک مرکزی، به دلیل بدهی‌های بزرگ شرکت‌‌های دولتی به بانک مرکزی، به دلیل فروش ارز زیاد دولت به بانک مرکزی در روزهای خوش صادرات نفت و… رشدهای دائمی داشته است. امروز نیز سیاست‌گذار در اندیشه کنترل متغیرهای پولی است تا قیمت ارز را کنترل کند. اما وضعیت جاری متفاوت است. از سال ۱۳۹۷ رشد سطح عمومی قیمت‌ها از افزایش نقدینگی بیشتر بوده است. این را می‌توان چنین تعبیر کرد که متغیرهای تعیین‌کننده قیمت ارز حداقل تا حدی از کمیت‌های پولی فراتر رفته است. با توجه به وضعیت روابط خارجی جاری ایران، موقعیت برجام و تحریم‌ها، روشن است که متغیر «سیاست» اکنون تأثیر اصلی را بر قیمت ارز دارد؛ محدودکردن و محروم‌کردن ایران از دسترسی به ارزی که حاصل صادرات پرمشقت امروز کشور است، در کنار گرایش عمده به خروج سرمایه از کشور، عامل عمده افزایش نرخ ارز این روزهاست. به بیان دیگر، فقط بررسی معمول متغیرهای پولی توضیح نمی‌دهد که چرا قیمت ارز با این شتاب و سرعت بالا می‌رود، بلکه این عامل که ایران نمی‌‌تواند از بخش بزرگتری از ارز صادراتی خود استفاده کند، دلیل اصلی بروز وضعیت جاری است. وقتی نسبت نقدینگی به سطح عمومی قیمت‌­ها صعودی نیست، این بدآن معناست که سیاست‌گذار نباید به ابزار سیاست‌گذاری قدیم برای کنترل انتظارات مردم بپردازد؛ بدآن معناست که اقتصاد با سرعتی بسیار بالا به سمت نرخ‌های تجربه‌نشده تورم حرکت می‌‌کند. سیاستگذار باید بداند که در این شرایط فقط با کنترل متغیرهای پولی راه به جایی نمی‌‌برد، بلکه به‌‌علاوه بیش از آن‌که به دنبال کنترل نقدینگی باشد، باید به ترکیب «پول» و «شبه پول» در متغیر نقدینگی حساس باشد. عمده آن است اقداماتی انجام دهد که ارز کشور در دسترس قرار گیرد، و گرایش به خروج سرمایه از ایران آرام گیرد. در چنین شرایطی، پیش‌بینی اینکه قیمت ارز با دقت قابل‌قبول چه خواهد شد، ممکن نیست. تنها می‌توان گفت که روند افزایشی است، و سرعت تغییرات هم می‌تواند بسیار شدید شود. البته، چارتیست‌ها با نمودارهای خود سطوح مقاومتی را برای قیمت ارز و تغییرات آن تعریف خواهند کرد، ولی دقت این پیش‌بینی‌ها محدود است. افزایش قیمت دلار و تضعیف قیمت دینار در کشور عراق طی دو ماه اخیر دلیل مشابهی داشت، با این تفاوت که دولت عراق توانست با سرعت مذاکره کرده و وضعیت عادی را به بازار برگرداند. اگر سیاست‌‌گذار به اقدام عاجل دست نزند، و علت اصلی افزایش قیمت ارز (و به تبع آن سطح عمومی قیمت‌ها) را نادیده بگیرد، آحاد جامعه را در معرض این خطر عمده قرار می‌دهد که نرخ‌های تورم لجام‌گسیخته‌تری را تجربه کنند.
Print Send to Friends
دوشنبه 25 دی ماه 1391 | hits : 16241 | Code: 671
نام مقاله : ما را می‌چاپند
نام مؤلف : حسین عبده تبریزی
نام مترجم : _
تاريخ‌ انتشار : اول‌بار سال‌ها پیش چاپ شده است
اول‌بار چاپ ‌شده در نشريه : جلد دوم كتاب مجموعه مقالات مالی و سرمایه‌گذاری


مش قاسم:‌ والله دروغ چرا؟‌ تا قبر آآآ… رفت يك سر پاي آن نسترن بزرگه… خيرِ سَر باباش،‌ وايستاد كارش را كرد.

دائي‌جان:‌ مي‌بينيد؟‌… انگليسا … از هر طرف مي‌خواهند به من لطمه بزنند! اين هم جزء‌ نقشة‌ آن‌هاست. مي‌خواهند روحية‌ مرا خراب كنند كه دست و پا بسته تسليم آن‌ها بشوم[1]. "تقليل گرايي"،‌ ساده‌كردن علت‌ها،‌ كاسه و كوزة‌ مشكلات را بر سر خارجي‌ها شكستن،‌ از ديرباز در اين‌‌ديار،‌ حداقل در حوزة‌ سياست،‌ بسيار رواج داشته است. در گفتگوي بالا،‌ مي‌بينيم كه دايي جان ناپلئون دست به آب رساندن همساية‌ هندي خود پاي نسترن مورد علاقه‌اش را به انگليسي‌ها نسبت مي‌دهد؛ همسايه‌اي كه بعد از جنگ مشخص مي‌شود،‌ جاسوس آلماني‌ها بوده!

همين روحيه كم‌وبيش بر "اقتصاد"‌ و "‌تحليل اقتصادي"‌ در اين مرز و بوم حاكم شده است:‌ اگر پياز گران شده،‌ تقصير صادرات و كشورهاي خارجي است كه آن را مفت از چنگ ما درآوردند؛ اگر اشتغال پايين است و بيكاري بالاست،‌ تقصير خارجي‌هاست كه قيمت نفت را‌‌ آن‌قدر پايين آورده‌اند كه از آب هم ارزان‌تر شده؛‌ اگر دوا و درمان گران است،‌ تقصير خارجي‌هاست كه قيمت‌ها را آن‌قدر بالا برده‌اند كه بيمار ايراني را از هستي ساقط كنند؛‌ و اگر فرش ايراني در دنيا مشكل پيدا كرده،‌ تقصير آمريكايي‌هاست كه آن را تحريم مي‌كنند.

براي ناظر بي‌طرفي كه اين همه "‌فرافكني"‌ و حمله به خارجي‌ها را مشاهده مي‌كند،‌ و مي‌بيند كه ما چه‌گونه از صبح تا شام همة‌ مشكلات اقتصادي خود را تقليل‌گرايانه و ساده‌انگارانه پاي خارجي‌ها مي‌نويسيم، شگفت‌آور است كه تحليل‌گر ايراني هنوز از دوران جنگ سرد بيرون نيامده،‌ و روابط و مناسبات جديد جهاني را درنمي‌يابد. گويي عامة‌ مردم در ايران قانع شده‌اند كه خارجي‌ها كاري جز اين ندارند كه از صبح تا شام حساب نفت ايراني‌ها را بكنند،‌ و هر چه در توان دارند به‌كار ببندند تا اين 10 تا 15 ميليارد دلار در سال درآمد ما ايراني‌ها را از دستمان درآورند و ما را بچاپند.

اطلاعات و آماري كه در اختيار داريم نشان مي‌دهد خارجي‌ها آدم‌هاي پرمشغله‌اي هستند و برخلاف تصور ما،‌ بسيار گرفتارتر از آن‌اند كه صبح تا شب حساب مداخل نفت ايران را داشته باشند،‌ و تمام هم‌وغم خود را صرف چاپيدن ما كنند؛‌ آنان كارهاي ديگري هم دارند. جدول1 ارزش بازار (ارزش سهام به روز) ده شركت برتر جهان را در سال 2000 نشان مي‌دهد[2].

جدول 1. ارزش شركت‌هاي برتر جهان

رديف

اسم شركت

كشور

ارزش شركت‌ (ميليارد دلار)

1

جنرال الكتريك

امريكا

520

2

اينتل

امريكا

417

3

سيسكوسيستم

امريكا

395

4

مايكروسافت

امريكا

323

5

اكسون موبايل

امريكا

290

6

وودافون ايرتاچ

بريتانيا

278

7

وال مارت استورز

امريكا

257

8

ان تي تي دوكومو

ژاپن

247

9

نوكيا

فنلاند

242

10

رويال داچ / شل

بريتانيا و هلند

214

 

مشاهده مي‌كنيم شركت‌‌هايي در دنيا وجود دارند كه ارزش سهام آن‌ها نه فقط 40 برابر ارزش نفت صادراتي ايران در يك سال است،‌ بلكه حتي ده برابر توليد ملي كشور ما (ارزش ساليانة‌ توليدات كلية‌ كساني كه در ايران از صبح تا شام كار مي‌كنند) ارزش دارند. در واقع،‌ نزديك به 500 شركت در فهرست بالا وجود دارد كه ارزش سهام آن‌ها بيش از صادرات ساليانة‌ نفت ايران است. جالب است توجه كنيم كه بعضي از آن‌ها،‌ هم‌چون شركت رديف ششم در فهرست بالا،‌ بيش از چند سال عمر ندارند. اين شركت در سال 1999، رتبة‌ هفتادم جهان را داشته است. خواننده توجه دارد كه دارايي‌هاي متعلق به كشورها،‌ دولت‌هاي محلي و شركت‌‌هاي دولتي كه گاه ارقام نجومي دارند،‌ در فهرست بالا نيامده است. ارقام فروش شركت‌هاي بزرگ دنيا نيز بسيار اعجاب‌آور است. جدول زير ارزش فروش ساليانة‌ شركت‌هاي برتر جهان را براي سال 2000 نشان مي‌دهد[3].

جدول 2. فروش ساليانۀ شركت‌هاي برتر جهان

رديف

اسم شركت

كشور

فروش ساليانه (ميليارد دلار)

1

اكسون موبايل

امريكا

210

2

وال‌مارت استورز

امريكا

193

3

جنرال موتوروز

امريكا

185

4

فورد موتور

امريكا

181

5

دايلمر ـ كرايسلر

آلمان

151

6

گروه رويال داچ / شل

بريتانيا و هلند

149

7

بي‌پي

انگلستان

148

8

ميتسويي

ژاپن

130

9

جنرال الكتريك

امريكا

130

10

گروه ميتسوبيشي

ژاپن

127

 

اين ارقام بيان‌گر آن است كه شركت‌هايي در دنيا وجود دارد كه فروش ساليانة‌ آن‌ها بيش از ده برابر ارزش كل صادرات ساليانة‌ نفت ايران است؛‌ فروش ساليانه‌اي كه چهار برابر درآمد ملي ايران است. يعني فروش يك شركت در دنيا چهار برابر ارزش كلية‌ خدمات و محصولاتي است كه 60 ميليون نفر ايراني در كشور توليد مي‌كنند. در واقع،‌ اكنون نزديك به 100 شركت در دنيا وجود دارد كه بيش از 100 ميليارد دلار در سال فروش دارند.

آيا نمي‌توان گفت كه دنيا و مديران اين شركت‌ها و دولت‌هاي متبوعة‌ آن‌ها غير از اين كه صبح تا شام بنشينند،‌ و حساب 10 تا 15 ميليارد دلار درآمد نفت ما را بالا و پايين كنند،‌ كارهاي ديگري هم دارند؟‌ آيا ظلم نيست اگر بكوشيم عامة‌ مردم را در ايران قانع كنيم كه تمامي دشواري‌هاي اقتصادي اين كشور در آن است كه خارجي‌ها چشم طمع به نفت ما دارند،‌ و تمام كارشان اين است كه بنشينند و روش‌هايي براي چاپيدن ما ايراني‌ها ابداع كنند؟‌ آيا بهتر نيست شهروندان ايراني با اين حقيقت آشنا شوند كه ده سال پيش شركت‌هايي كه امروز چندين برابر درآمد نفت ما توليد و فروش مي‌كنند،‌ حتي متولد نشده بودند؟‌ در اين ده سالي كه ما دائماً خارجي‌ها را مسؤول گرفتاري‌ها و مشكلات اقتصادي خود قلمداد كرده‌ايم،‌ آن‌ها امكانات و شركت‌هايي پديد آورده‌اند كه امروزه ده‌ها برابر توليد ملي ما ارزش دارد.

امروز وقتي شركت‌هايي هم‌چون هاچيستون وام‌پوا (هنگ‌كنگي) را مي‌يابيم[4] كه در يك سال 5/14 ميليارد دلار فقط سود (كم‌وبيش برابر درآمد صادرات نفت ما)‌ به‌دست مي‌آورد،‌ چرا به‌جاي انداختن تقصير به گردن خارجي‌ها، نمي‌گوييم كه اگر شركتي ايراني يك هزارم اين سود را كسب كند،‌ با انواع ابزار نظارتي،‌ عوارض،‌ قوانين، مقالات و خبرنامه‌ها به جانش مي‌افتيم و تا چنين شركتي را به انحلال نكشانيم،‌ آرام نمي‌گيريم؟

چرا فكر مي‌كنيم خارجي‌ها به هر قيمت مجبورند در ايران سرمايه‌گذاري كنند،‌ وقتي مي‌بينيم ارزش شركت‌هايي چون SDL يا اوراكل در طول سال حتي هشت برابر مي‌شود؟‌ چرا به‌رغم اين‌كه مي‌بينيم سهم شركتي چون AOL در طول شش سال از 9 سنت به 90 دلار مي‌رسد،‌ فكر مي‌كنيم خارجي‌ها جز با غارت ما،‌ نمي‌توانند زندگي خود را اداره كنند؟ فقط كافي است نگاهي به چند رقم جدول 3 بياندازيم[5]، تا جايگاه خود را در اقتصاد امروز دنيا دربيابيم،‌ و فكر نكنيم كه مركز اقتصاد عالم ايران است،‌ و بنابراين،‌ خارجي‌ها براي گذران زندگي،‌ كاري جز چاپيدن ما ندارند. [6]

 

جدول 3. گزارش بازارهاي مالي دنيا در سال 2000 (ارقام به ميليارد دلار)

ارزش معاملات روزانۀ ارز در جهان

000ر2

قيمت سهام شركت‌ها در 10 كشور پيشرفته

000ر24

ارزش معاملات روزانۀ سهام در بورس‌هاي بزرگ

100

ارزش معاملات روزانۀ اوراق قرضه دولتي در جهان

680

ارزش سپرده‌هاي بانكي در 10 كشور پيشرفتۀ جهان

000ر20

حجم معاملات قرضة منتشرشده در 10 كشور پيشرفتۀ جهان

500ر24

 

اين ارقام نشان مي‌دهد كه ارزش درآمد نفت ما، در مقايسه با ارزش معاملات و دارايي‌هاي جهان به‌راستي ناچيز است و به همين دليل اشاعة اين فكر كه خارجي‌ها صبح تا شام در انديشة‌ غارت درآمد نفت ايران‌اند،‌ و بنابراين،‌ همة مشكلات اقتصادي ما به آن‌ها برمي‌گردد، اگر مغرضانه نباشد،‌ دست‌كم از ذهن ناآگاهي سرچشمه مي‌گيرد. به‌راستي اين‌كه ساعات كار مؤثر ما در ادارات و شركت‌ها تا اين حد پايين است،‌ اين‌كه دولتي كه قرار است از حوزة‌ تصدي اقتصادي خارج شود،‌ كارت موبايل را به چندين برابر قيمت جهاني به هزاران ايراني مي‌فروشد و آن‌ها را تشويق مي‌كند كه سرمايه‌گذاري خود را از سهام شركت‌‌ها و حساب پس‌انداز بانك‌ها بيرون بكشند و كالاي مصرفي براي پس‌اندازكردن بخرند؛‌ اين‌كه به‌علت نداشتن مقررات شفاف براي سرمايه‌گذاري خارجي و عدم‌امنيت سرمايه نتوانستيم در حد كامبوج و ويتنام سرماية‌ خارجي جلب كنيم؛ اين‌كه فرار مغزهاي برتر كشور در ابعاد تكان‌دهنده‌اي با فرار سرمايه از كشور همراه شده است؛‌ اين‌كه صادرات غيرنفتي ما در سال‌هاي گذشته حتي از صادرات اقتصادهايي چون مصر و بنگلادش هم فراتر نرفته است؛‌ آيا اين همه حاصل غارت‌گري خارجي‌هاست، يا بايد اقرار كنيم كه قسمت عمدة‌ آن،‌ نتيجة‌ برخورد منفعلانة‌ دو دهة اخير با "علم اقتصاد"‌ و "‌مديريت" است و حاصل اين واقعيت كه سطح اين دو دانش را تا حد معرفت عمومي و كنجكاوي فردي كاهش داده‌ايم، و نپذيرفته‌ايم كه اقتصاد و مديريت هم علم‌اند.

واقعيت اين است كه امروز شركت‌هايي چون ماتل يا هاس‌برو[7] بالاي 5 ميليارد دلار در سال فقط اسباب‌بازي مي‌فروشند،‌ و توليدكنندگان اسباب‌بازي جهان ساليانه، بيش از 80 ميليارد دلار فروش دارند[8]. واقعيت اين است كه صادرات كشورهايي كه دو دهة‌ قبل، درآمد سرانة‌ آن‌ها كمتر از ايران بوده است، حال به ارقام نجومي (در مقايسه با 3 ميليارد دلار صادرات غيرنفتي ما) رسيده است. جدول 4 حاوي ارزش صادرات چند كشور آسيايي در سال 1999 است.[9]

واقعيت اين است كه ما در بسياري از زمينه‌ها عقب مانده‌ايم،‌ و در اين عقب‌ماندگي بيش از هر كس ديگر خودمان مقصريم و راه رهايي از آن را بايد در داخل جستجو كنيم.

جدول 4. ارزش صادرات كشورهاي منتخب خاور دور در سال 1999 (ارقام به ميليارد دلار)

كشور

حجم صادرات

هنگ‌كنگ و چين

380

سنگاپور

115

مالزي

80

تايوان

120

 

البته،‌ نمي‌خواهيم چون عبدالله چردت، روزنامه‌نگار ترك اوايل قرن بيستم، بگوييم كه "تمدن يعني تمدن اروپايي،‌ آن را هم بايد با گل‌ها و خارهايش يك‌جا بپذيريم و به كشورمان وارد كنيم[10]". تاريخ نتايج خنده‌آور "واردكردن بي‌كم‌وكاست تمدن اروپايي" را به خاطر دارد. اسماعيل حامي، نويسندة‌ ترك در مورد ارتش كشورش در سال‌هاي گذشته مي‌گويد:‌ "در يك زمان،‌ با واردكردن اونيفورم‌هاي نظامي روسي،‌ تفنگ‌هاي بلژيكي،‌ دستارهاي يوناني،‌ اسب‌هاي مجار، شمشيرهاي انگليسي، و تمرين‌هاي نظامي فرانسوي،‌ ارتشي به‌وجود آورديم كه تقليد مضحكي از ارتش اروپايي بود"[11]. اما،‌ در حوزة‌ اقتصاد با توجه به موقعيتي كه داريم،‌ ناچاريم سايه به ساية آن‌هايي برويم كه از ما پيش‌تراند، و از روش‌ها و دانش‌هايشان الگوبرداري كنيم. نمونة ژاپن پيش روي ماست: "گرچه خصلت تقليدگرايي ژاپن هميشه به تناوب مورد انزجاز و حيرت غرب بوده است، اما براي فراگيري، هميشه بايد الگوبرداري كرد. در كشورهاي عقب‌مانده، پيشرفت فني بايد لزوماً بر مبناي تقليد انجام شود[12]". واقعيت اين است كه به‌جاي فرافكني مشكلات خود،‌ و نسبت‌دادن مصائب‌مان به خارجي‌ها، مي‌بايد به فراگيري و الگوبرداري روي آوريم.

آماري كه ارائه شد،‌ و مقايسه‌هايي كه صورت گرفت، براي گشودن عقده‌هاي حقارت در دل عامة‌ مردم و شهروندان جوان ايراني نيست. با كار سخت و پيگير، البته مي‌توانيم فاصله‌ها را پر كنيم؛‌ با رفع تبعيض و فساد البته مي‌توانيم پيش برويم؛ با برخورد آگاهانه و واقع‌گرايانه با واقعيت‌هاي اقتصادي جامعه، البته راه به جايي خواهيم برد؛ … اما با اسناد مشكلات خود به خارجي‌ها، فقط حل مسائل خود را به آينده موكول كنيم.

عادت به يافتن بلاگردان، آن خطاكار مطلق و مسؤول همة‌ مصائب اقتصادي كشور، باري از دوش مردم برنخواهد داشت. تقليل‌گرايي افراطي، كاهش انبوهي از مشكلات و معضلات تا حد متغيري واحد، و كوبيدن خارجي‌ها به‌خاطر اشتباهات محرز خودمان،‌ گرهي از عقده‌هاي اقتصاد ايران نمي‌گشايد.

آثار همين "تقليل‌گرايي" را در بعضي از باورهاي خود نيز مي‌بايد بزداييم. بايد بدانيم كه اولين كشور در اين گنبد گردون نيستيم كه فهميده‌ايم امريكايي‌ها زور مي‌گويند. آيا ژاپني‌هايي كه دو شهر بزرگ‌شان با بمب امريكايي با خاك يكسان شده، و حداقل 2/1 ميليون نفرشان به‌دست امريكايي‌ها كشته شده‌اند، نمي‌فهمند كه امريكايي‌ها زور مي‌گويند؟‌ آيا چيني‌ها (به‌ويژه پس از حكومت مائو) و آلمان‌ها نمي‌فهمند كه امريكايي‌ها زور مي‌گويند؟‌ آيا به‌راستي چنين ديدگاهي توهين به افكار عمومي جهان نيست كه آن‌ها به زورگويي امريكا تن مي‌دهند؟‌ آيا ژاپني‌ها با الگوبرداري، با فراگيري، با ميتسوبيشي و نيسان،‌ با نيت دوكومو، با نيپون و تويوتا، با اي‌توچو، با سوني ايلون، با تكدا و بانك توكيو و … بهتر جواب زورگويي خارجي‌ها را نمي‌دهند؟ آيا چيني‌ها با عرضة‌ محصولاتي فوق‌العاده ارزان بهتر جواب غرب را مي‌دهند،‌ يا ما با اسناد مصائب خود به خارجي‌ها و بهانه‌كردن چاپيده‌شدن‌مان به‌دست آن‌ها، جواب زورگويي را مي‌دهيم؟‌

فرافكني مختص به ما ايراني‌ها نيست. دوستان بنگالي من در دوران تحصيلم نيز دائماً‌ يادآور مي‌شدند كه اگر امريكايي‌ها كنف آن‌ها را به يغما نمي‌بردند، كشور ثروتمندي بودند. آن‌ها نيز هم‌چون ما ايراني‌ها عادت دارند از خارجي‌ها متوقع باشند كه منافع ملي ما را برتر از منافع ملي كشور خود بدانند، در حالي‌كه هنوز كشوري در دنيا نداريم كه منافع ملي خود را در اولويت قرار ندهد.

از چشم انگليسي‌ها،‌ اگر دارسي نبود،‌ ايران نفتي نداشت. بنابراين،‌ براي سياست‌مداران انگليسي نبايد چندان دشوار باشد كه افكار عمومي خود را متقاعد كنند كه بايد سهم قابل‌ملاحظه‌اي از نفت ايران نصيب انگليسي‌ها شود. به‌راستي اگر واكسن نوعي بيماري در اختيار ما بود كه ميليون‌ها نفر را در سال از مرگ برهانيم،‌ و حاضر شده بوديم مثل مالكان امروز آن‌ها،‌ آن را فقط به 1 دلار به بيماران عرضه كنيم، براي خود در صحنة‌ جهاني احساس حق نمي‌كرديم. آيا اگر اينترنت متعلق به ما بود،‌ حاضر بوديم امكانات آن را به رايگان در اختيار شهروندان ساير كشورها قرار دهيم؟‌ برخورد ما ايراني‌ها با افغاني‌هايي كه از 20 سال پيش براي ني‌بري و كارهاي سخت ساختماني به اين كشور آمده‌اند، چه‌گونه است كه خلاف آن را از دنيا انتظار داريم؟ آيا نه اين است كه امروز همة مشكلات بيكاري كشور را به افغان‌ها نسبت مي‌دهيم، و راه‌حل فوري مشكلاتمان را در اخراج فوري آن‌ها از كشور مي‌جوييم؟ "فرافكني" ما فقط شامل امريكايي‌ها نمي‌شود، افغان‌ها را نيز مقصر مي‌دانيم.

خلاصه كنيم. قواعد بازي اقتصاد جهان را ما تعيين نمي‌كنيم. زور آن را هم نداريم كه اقتصاد جهاني جديدي طراحي كنيم. به‌جاي مظلوم‌نمايي در عرصة‌ اقتصاد جهاني،‌ كه شكم شهروندان ايراني را پر نمي‌كند، و ناليدن از غارت و خصومت خارجي‌ها كه راه به جايي نمي‌برد، سعي كنيم قواعد بازي اقتصاد جهاني را خوب فرا بگيريم. از ابداع علم جديد اقتصاد و مديريت با صفت‌هاي جديد لاف نزنيم. اقتصاد و مديريت علومي است كه بايد آن‌ها را ياد بگيريم؛ و در عين حال بايد بكوشيم كه قواعد بازي اقتصاد جهاني را خوب فرا بگيريم. اگر قرار است با خارجي‌ها در حوزة‌ اقتصاد مقابله كنيم،‌ فقط با الگوبرداري دقيق و فراگيري عميق از آن‌ها توان اين‌كار را مي‌يابيم. بكوشيم با اين واقعيت تلخ آشنا شويم كه مشكلات اقتصادي جدي داريم. اگر سخت كار نكنيم، اگر راه رفتة بيست سال گذشته را دنبال كنيم، اگر به يافته‌هاي اقتصادي حاصل از تجربة جهاني پشت كنيم و شانه بالا اندازيم كه به ما مربوط نيست، اگر بخواهيم براساس شعور عمومي غيرمتخصص، اقتصاد و مؤسسات اقتصادي خود را اداره كنيم، اگر با شعار و حرف كلي و بحث‌هاي عوام‌زده، موضوعات اقتصاد را دنبال كنيم، در يك كلام اگر بخواهيم با همان مفاهيم و شيوه‌هايي كه در اين بيست سال داشته‌ايم، كار ادارة اقتصاد ايران را با مسامحه و فرافكني بگذرانيم، در دهة هشتاد بي‌شك با بحراني عظيم مواجه خواهيم شد.



1. ايرج پزشك‌زاد، دائي‌جان ناپلئون،‌ انتشارات صفي عليشاه،‌ بهمن 1351.

2. بيزنس ويك (Business Week)، 10 ژوئية سال 2000.

3. مجلة فورچون، 23 ژوئية 2001، شمارۀ 130.

4. مجلة فورچون، 500 شركت برتر، 1999.

5. اطلاعات از سايت شركت در اينترنت www. corp.aol.com برگرفته شده است.

[6]. ارقام سال 2000، گزارش مشترك IMP, Salomon, Smith Barney, IFC, MSCI, .

[7]. مجلة‌ فورچون،‌ فهرست شركت‌هاي سال 2000.

8. سايت انجمن جهاني صنايع اسباب‌بازي www.toy.icti.org.

9. سايت سازمان تجارت جهاني، ارقام 1999، www.wto.org.

10. نوئل باربر،‌ فرمانروايان شاخ زرين،‌ ترجمة‌ عبدالرضا هوشنگ مهدوي،‌ نشر گفتار،‌ 1374.

11. همان‌جا.

12. ريچارد استوري، تاريخ معاصر ژاپن، ترجمة‌ فيروزة‌ مهاجر،‌ پاپيروس، 1367.

فرم ثبت نظر
نام
آدرس ايميل
متن نظر *
متن کنترلی را وارد کنيد *

در اين بخش نظری ثبت نشده است.
© Copyright 2011 iranfinance.net All Rights Reserved. Powered by : HomaNic.com | Developed by :